پاشا و روشای مامانی

بدون عنوان

عزیز مامان تواین 5سال خیلی اتفاقات افتاده که تک تکشون برای من مهمه از چهاردست وپا رفتنت،دندون درآوردنت،راه رفتنت ،دویدنت وحرف زدنت همه کارهات از بقیه جلوتر بود خیلی زودتر از هم سنای خودت کارهایی که گفتمو انجام میدادی والبته اینم بگم که خیلی شیطون بودی وبخاطر این شیطنت بلاهاایم سرت آمد که اون موقع من وبابا امیر خیلی ناراحت میشدیم ومن کلی گریه میکردم که شاید اگر خودت الان بشنوی بخندی وبرات یه خاطره باشه  ...
2 ارديبهشت 1392

مهمان جدید

پاشا جونم عزیز مامان الان که دارم مینویسم تو تقریبآ 5سالته من تازه شروع کردم این وبلاگ رو بنویسم ولی بهت قول میدم زود برسونم به زمان حال مطمئن باش تک تک روزهایی که تو وارد خانواده ما شدی رو یادمه روزهایی که اگر تو توی زندگیمون نبودی خیلی سخت میگذشت ومن همین جا هزار بار خدا روشکر میکنم که پسر گلی مثل تو رو به ما داد الان که دارم مینویسم چند وقته که متوجه شدیم که یک خواهر یا برادر داره  به جمع خانوادمون اضافه میشی همگی خوشحالیم و بی صبرانه منتظر به دنیا اومدنش هستیم و آرزو میکنم که تمام خصوصیات اخلاقی خوب تو رو داشته باشه (صبور ،خیلی مهربون،عاقل،باهوش والبته خیلی شیطون)   می خوام این وبلاگ رو برای هر دوتاتون ...
31 مرداد 1391