پاشا و روشای مامانی

مهمان جدید

پاشا جونم عزیز مامان الان که دارم مینویسم تو تقریبآ 5سالته من تازه شروع کردم این وبلاگ رو بنویسم ولی بهت قول میدم زود برسونم به زمان حال مطمئن باش تک تک روزهایی که تو وارد خانواده ما شدی رو یادمه روزهایی که اگر تو توی زندگیمون نبودی خیلی سخت میگذشت ومن همین جا هزار بار خدا روشکر میکنم که پسر گلی مثل تو رو به ما داد الان که دارم مینویسم چند وقته که متوجه شدیم که یک خواهر یا برادر داره  به جمع خانوادمون اضافه میشی همگی خوشحالیم و بی صبرانه منتظر به دنیا اومدنش هستیم و آرزو میکنم که تمام خصوصیات اخلاقی خوب تو رو داشته باشه (صبور ،خیلی مهربون،عاقل،باهوش والبته خیلی شیطون)   می خوام این وبلاگ رو برای هر دوتاتون ...
31 مرداد 1391

یه سری از عکس هات تا یکسالگیت

  هر وقت این عکسها رو میبینم نفسم بند میاد ودلم واسه اون وقتها تنگ میشه اینجا امام زاده داووده تو هم تقریبآ6ماهته بابا امیر پشت خره وایساده مراقبته کلی اصرار کردم که بزاره ازت یه عکس بگیرم ...
31 مرداد 1391